میکاییل میکاییل ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره

گل پسر مامان و بابا

تعطیلات نوروز_ سفر به قشم برای دومین بار

قشم خونه دایی رامین واااااااای چه بادی نکنه موهامو با خودش ببره  حیف که هم بازی ندارم وگرنه توی این دریا اتیشی میسوزوندم که بیا و ببین پس دریادریا که میگن اینه  بذار حسش کنم اها یادم اومد میگم به چشمم اشناست پارسال که برا اولین بار  که به قشم اومدم دریارو هم دیده بودم من ومامان ورودی شهر سوزا مسجد ساحلی شهر سوزا_اقا محسن بگذر مسجدو حرکات موزون؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!! وای دیدی چی شد؟؟؟خودمم نفهمیدم چیشد         ...
17 شهريور 1393

بهار_خونه مامان گل

بذارتامامان ندیده یه سنگ ریزه بردارم  اخ جوووووووووون خیالم راحت شدفقط سنگ نخورده بودم که حالا خوردم جای دوستان خالی چه جای باصفایییییییی عجب شکوفه های خوش رنگی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! بازی چه خوبه باشکوفه های سیب!!!!!!!!!! بابابزرگ دعوام کرد گفت:بچه جون شکوفه که چیدن نداره  من فقط میخواستم اجزای یک گل رو برسی کنم یک گل تشکیل شده از:کاسبرگ,گل برگ,پرچم...   ...
17 شهريور 1393

جشن تولد یک سالگی

امروز جشن تولد یک سالگی ناز پسر مامان وباباست خدای مهربان من بازهم تورا سپاس  یک سال پیش در چنین روزی در سکوت سحر حضورمهربان تورا با تمام وجود حس کردم شکوه  طلوع افتاب چشم هایم را به نور تو روشن کرد و اسمان بلند قلبم در سایه توجه و توکل به تو  به امنیت و ارامش رسیدم این روز یکی از بهترین روزهای خداست چرا که دراین روز بهترین هدیه از بهشت برینت را بر من عطا فرمودی   این عروسک های تزینی رو دایی جون از قشم برات فرستاده توی جشن جای دایی و  خوانوادشون خیلی خالیه پسر عزیزم سعی کردم برای تولدت قشنگ ترین کیک رو  انتخاب کنم امیدوارم  توهم از کیک تولدت خوشت اومده باشه ...
16 شهريور 1393

بهترین هدیه در بهترین روز خدا

10 دی ماه 77زیبا ترین خاطره(تولد ملیکای عزیز)وامروز10 اسفند 92 یاداور شیرین ترین خاطره در زندگیمان است میکاییل جان تولدت مبارک.                                                                                         مامان _بابا_ملیکا  
15 شهريور 1393

شکرانه...

حمد و سپاس بی انتهایم برای تو ای خالق خلاصه همه زیبایی ها(مجیدوملیکاومیکاییل) خدای خالق و افریننده ی مهربانی را سپاس که با عطای ملیکای عزیزم رحمتش را وبا وجود  بخشیدن به میکاییل نعمتش را بر من تکمیل نمود کاش میشدمن همه زبان ها میشدم وبا همه زبان ها شکرتورا به جای می اوردم ... هرچه سعی کردم شکرانه ام را به خط پایان برسانم زبانم الکن و قلمم قاصر از شکر این همه نعمت.خدایا تورا با ذره ذره وجودمان شاکر و سپاس گذاریم.  
15 شهريور 1393

خواب با ابجی ...

توی این عکس با ابجی کنار هم خوابیده بودید یه دفعه از خواب پریدی سرتو گذاشتی روی کمر ابجی  و دوباره به خواب رفتی ابجی جون خیلی دوست دارم    ...
7 شهريور 1393